دینا خانوم شیطون خونه مامانی
(عزیزم جنابعالی الان تو بغلمی و فقط میتونم عکس بذارم) همیشه به این کابینت گیر میدی و خالیش می کنی اکثرا یا زیر این میزی یا بالاش اینجا هم سینی چایی رو انداختی و رفتی توش این هم آینه قدی اتاق وسطیه که شما اسیییرشی اینجا هم آماده شدی که با بابات بری تو حیاط و بازی کنی و آفتاب بگیری به یه سنگه گیر داده بودی برش داشتی و از پله ها بالا بردیش وسط راه بیخیال سنگه شدی و دوباره برگشتی تو حیاط یه سنگ دیگهههههه مورچه بازی مامانی داشته پاهاشو ماساژ میداده ...شما هم هوس ماساژکردی جدید...